امواج غم و غصه در دلم زیر و رو می شود نیاز به تو دارم که
قلبم را با محبت و عشقت صفا دهی ، دل سوخته ام را با
عشقت جان بدهی و ساحل دریای دلم را آرامتر از همیشه
کنی... عزیزم مرا باور داشته باش ، حتی برای یک لحظه هم
که شده قلب مرا با تمام وجودت حس کن ... بیا تا تنهایی
دوباره به ویرانه دلم نیامده است ! تا تنهایی قاب خالی و بدون
عکسش را در طاقچه قلبم نگذاشته است، تو بیا و قاب زیبای
عکست را در آنجا بگذار! بیا در قلبم با صدای مهربانت بگو درد
دلت را به من و با فریاد اسم مرا صدا کن و بگو مرا دوست
میداری تا سکوت تلخی که مدتهاست اعماق قلبم را فرا گرفته
است و قلبم را غم زده کرده است شکسته شود! قلبم را پر از
محبت و عشق و صفای خودت کن ! بگذار آن خونی که در
رگهای خشک من جاری میشود خون تو باشد و بگذار آن
وجود من وجود تو نیز باشد! عزیزم اینک که مینویسم دوستت
دارم چشمانم خیس است ، به خدا خیس است ، پس
چشمهای خیس مرا باور کن و تو نیز به من بگو مرا دوست
میداری. با آهنگ دلنشین عشق و با یاد تو و با عشق به قلب
تو با چشمانی خیس و قلبی پر از امید اگر نخندی و اگر بیخیال
این دل عاشق من نباشی می نویسم که دوستت دارم... این
بار نه از حفظ میگویم و نه تکرار میکنم ، این بار برای آخرین بار
میگویم این کلمه را !!!! چون که دوست داشتن به عمل است
نه به گفتن! پس برای آخرین بار میگویم که مرا بفهمی و قلب
شکسته و عاشق مرا باور داشته باشی با واژه ها جنگیدم ، تا
در وصف تو چیزی فراتر از عشق بنویسم ، ولی من مقابل واژه
ها زانو زدم و آنها حرف دل را ساده نوشتند . <دوستت دارم>
× × × × لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی
و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می
دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و
عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ٬ لمس کن گونه
هایم را که خیس اشک است و پر شیار ... لمس کن لحظه
هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم ٬
لمس کن این با تو نبودن ها را ٬ لمس کن ... لمس کن
نظرات شما عزیزان: